یکی از اهداف بانکهای مرکزی در سطح جهان، مهار تورم و کنترل افزایش سطح عمومی قیمتها است، با توجه به این وظیفه، بانکهای مرکزی مجموعهای از سیاستهای پولی فعال را به منظور تحقق این هدف در سطح اقتصاد کلان طرحریزی و اجرا میکنند. سیاستهای تثبیت اقتصادی به عنوان سیاست اصلی بانک مرکزی از اواخر سال گذشته قرار گرفت و تعمیق بازار ارز و کنترل نوسانات نرخ ارز به عنوان یکی از پایههای اصلی این سیاست، به منظور افزایش قدرت پیشبینیپذیری در اقتصاد ایران در نظر گرفته شد. با توجه به اینکه در آستانه یکسالگی اجرای سیاستهای تثبیت اقتصادی قرار گرفتیم، با دکتر محمدصادق مفتح، قائممقام سابق وزیر صمت درباره اثرات اجرای این سیاست در سطح بازارهای مختلف و نتایج ملموس آن در زندگی مردم به گفتوگو پرداختیم.
طی ماههای گذشته بازار ارز به یک ثبات نسبی رسیده و دیگر خبری از نوسانات شدید نیست. اجرای سیاست تثبیت را چقدر در این آرامش بازار موثر میدانید؟
بحثی مطرح است از نظر اینکه قیمت کالا چگونه تعیین میشود؟ این از نظر اقتصاددانان یک موضوع بسیار کشدار است. مولفهها و نظریات مختلفی وجود دارد، اما به زبان ساده میگویند نرخ کالا از نقطه تعادل برخورد چهار مولفه در کف بازار به دست میآید. آن چهار مولفه عبارت است از واردات، صادرات، تولید و مصرف.
این چهار مولفه در کف بازار در هر کالایی از خودرو گرفته تا لوازم خانگی و مواد مصرفی مثل شیر، ماست، کره و پنیر و ... تعیینکننده نرخ کالا است. اما یک مولفه دیگر میتوان به این چهار مولفه اضافه کرد و آن، پیشینه تاریخی و پیشبینی جامعه از آینده است، یعنی اینکه چه اتفاقاتی در گذشته بر این چهار مولفه افتاده و مردم و فعالان اقتصادی چه پیشبینی از اتفاقات آینده در مورد این چهار مولفه دارند؟
پس در واقعیت، این چهار مولفه به علاوه پیشبینی مردم از آینده کوتاهمدت نسبت به این چهار مولفه، اتفاقات کف بازار را شکل میدهد. برای مثال به یکباره خریدهای هیجانی در بازار خودرو انجام میشود که کاملا یک اثر روانی است. این اثر روانی بر میگردد به اینکه پیشبینی جامعه این است که خودرو گران میشود.
خودرو چیزی نیست که تعداد بیشتر آن به کار روزمره مردم بیاید، ولی میبینیم هر چقدر دولت تلاش میکند که از نظر عرضه و تقاضا بازار را به ثبات برساند، چون مسئله روانی بر آن حاکم است. هیچوقت به نتیجه نمیرسد. این کالاهای سرمایهای از عرضه و تقاضا تاثیر میپذیرند، ولی در آن زمانی که شرایط روانی حاکم بر اقتصاد کشور است و پیشبینی مردم این است که قرار است این کالا کمیاب یا گران شود، کاملاً از دایره عرضه و تقاضا و چهار مولفهای که عرض کردم خارج میشود.
متاسفانه در ادوار گذشته، شاهد یک بدقولیهایی از سوی مسئول تراز اول کشور به خصوص مسئولان بخش اقتصاد کلان مثل بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دارایی و ... بودیم که اینها یک نااطمینانی و بیاعتمادی را در مردم ایجاد کرده نسبت به اینکه آیا این صحبتی که مقام رسمی میکند، اتفاق خواهد افتاد؟ چون وعدههایی داده شده که به آنها عمل نشده است.
آن چیزی که تاثیر واقعی میگذارد این است که در عمل ببینند مسئولان موثر در این شاخص اقتصاد کلان برنامه عملیاتی دارند و این برنامه عملیاتی هم مطابق با واقعیات و هم در حال اجرا است، چون اتفاقی که در چند ماه اخیر رخ داد، دقیقا به دلیل همین مطلب است. یعنی اگر در حال حاضر آرامش را در بازار ارز میبینید، فعالان اقتصادی به این تجزیه و تحلیل رسیدهاند که دولت و بانک مرکزی در این بخش اهتمام دارند که شاخصهای اقتصاد کلان را کاملا تحت کنترل بگیرند و مدیریت کنند.
یک ضربالمثل داریم که میگویند کارهای بزرگ را افراد بزرگ و کارهای کوچک را افراد کوچک باید انجام دهند. زمانی که افراد بزرگ به هر دلیل تصمیمات بزرگ را نمیگیرند، به ناچار افراد کوچک تصمیمات بزرگ را میگیرند. به عنوان مثال، یک زمانی میبینید جمشید بسمالله مطرح میشود. جمشید بسمالله در چهارراه استانبول قیمت ارز تعیین میکرد، زیرا در آن ایام بانک مرکزی و نهادهایی که درگیر بحث اقتصاد کلان بودند، نقش فعالی را در مدیریت نرخ ارز ایفا نمیکردند و با وقایع منفعل برخورد میکردند. بنابراین در یک مقطعی دیده میشد که جمشید بسمالله در چهارراه استانبول تصمیمگیر بود و یا بازار ارز کردستان عراق و افغانستان در بازار ما تعیینکننده قیمت ارز بود. این مسئله در غیاب مسئولان رسمی کشور، به ویژه بانک مرکزی رخ داده بود.
اگر در حال حاضر شرایط ثبات را میبینید، ناشی از این است که بانک مرکزی این فرمان را دست گرفته و بازار را مدیریت میکند. آنچه که مسلم است اینکه در ذهن همه فعالان اقتصادی این تفکر وجود دارد که امروز مدیری بالای سر بازار است و کنش وجود دارد. یک تفکری وجود دارد که حتی کسانی که نقد دارند این قسمت را نفی نمیکنند. میگویند بانک مرکزی دارد مدیریت میکند، ولی کاش این قسمت کار به این کیفیت انجام میشد. این اتفاقی بزرگی است که رخ داده است. یعنی دوباره برگشتیم به آن تفکر که تصمیمات بزرگ را افراد بزرگ میگیرند که خود این مسئله آرامش برای به بازار به همراه میآورد.
کاملاً واضح است که عدهای دلال از بیثباتی بازار سود میبرند. واحد آن هم هزار میلیارد تومان است و رقمهای کلانی از این محل سودجویی میکنند. این موضوع به قیمت فقیرتر شدن بیشتر مردم است و فشار آن روی اقشار آسیبپذیر وارد میشود و یک ظلم آشکار است که دارد انجام میشود. تنها راه حل آن هم این است که هر کسی کار خودش را انجام دهد.
طی این چند ماه مسئولان پای کار حاضر شدند و آرامش را در اقتصاد کلان ایجاد کردند، بنابراین شاهدیم که کاملاً بازار متقاعد شده که دولت برنامه و طرح دارد و آنها را اولویتبندی کرده است. جدای از این موارد، ممکن است نقدی به این گامها باشد، ولی اصل اینکه یک مجموعهای متخصص و کارشناس دارند این کار را مدیریت میکنند و این کار صاحب پیدا کرده است، یک علامتی به بازار میدهد که پس بازار رها نیست و تاثیر آن را دارید میبینید. حتی در خُردترین کالاهای اقتصادی این روند تاثیر خود را میگذارد.
بنابراین از اقداماتی که طی این چند ماه انجام شده نتیجه خوب گرفتیم و تاثیر آن را روی کالاهای مصرفی به خصوص در اقشار و دهکهای پایین و به خصوص در میان روستاییان میبینیم، اگر آخرین گزارشهای مرکز آمار را ببینید، تورم کالاهای مصرفی و کالاهای اساسی کمتر از بقیه بوده و حتی گاهی به صفر نزدیک شده و این کاهش در دهکهای پایین درآمدی، بیشتر و در روستایی نیز بیشتر از شهری بوده است. اینها نشان میدهد که جهتگیریها درست بوده و همین کار باید انجام شود و ادامه پیدا کند.
ابزارهای سخت مثل تعزیرات، بازرسی، نظارت و برخورد، جدای از اینکه برخورد با معلول است، تاثیرگذاری آن را هم در این چند دهه دیدیم که بسیار کوتاه و مقطعی بود. یعنی حتی در میانمدت موثر نیست. فکر نمیکنم امروز کسی باشد که معتقد باشد اینگونه برخوردها راهکار است. نمیخواهم نفی کنم، ما حتما این نوع برخوردها را نیاز داریم و حتما باید انجام شود، بالاخره یک متخلف در لایههای مختلف پیدا میشود، ولی این باید در کنار کارهای زیربنایی و ساختاری باشد که در بخش اقتصاد کلان اجرا میشود. وقتی در بازار آرامش ایجاد شود، فضا برای متخلفان کم میشود و بازرسیها و برخورد با متخلفان معدود و محدود، کاراتر و موثرتر خواهد بود.
یکی از ابزارهای بانک مرکزی برای اعمال مدیریت در بازار ارز راهاندازی مرکز مبادله ارز و طلای ایران بوده است، نظر شما درباره فعالیت این مرکز و تاثیرات آن چیست؟
ارز یک کالا است که نیاز واقعی برای آن وجود دارد و مانند هر کالای دیگری مثل خودرو یک نیاز غیرواقعی و کاذب هم کنار آن وجود دارد که انتظارات تورمی، این نیاز کاذب را تشدید میکند. اگر دولت ابزارهایی را برای پاسخدهی منطقی به این نیازهای منطقی ایجاد کند و سیستمی را به خدمت بگیرد که آن نیاز واقعی را در سیستم کاملا شفاف، روشن، قابل مدیریت، قابل نظارت و قابل کنترل جواب دهد، قطعاً فضا برای سوءاستفادهگران از بین میرود. اصلا نیاز نیست با کسی برخورد صورت بگیرد، چون در اغتشاش بازار است که آن زائدهها و افراد مزاحم بازار رشد میکنند.
پس زمانی که دارید بازار را تامین میکنید، فلسفه وجودی مزاحمان بازار از بین میرود. وقتی یک مسیر مطمئن و کاملا قابل رصد، قابل رویت و راستیآزمایی را ایجاد میکنید، آن نیازهای واقعی را جواب میدهید، بازار آرام میشود و این اتفاقی است که در بانک مرکزی رخ داده و این ثبات و آرامش که در بحث ارزی کشور میبینیم و دامنه نوسانات ارزی کم شده و تقریبا میتوان گفت قیمتهای هیجانی در بازار نیست، همگی ناشی از این است که ما این نیاز را به رسمیت شناختیم، رییس کل بانک مرکزی نیازهای واقعی ارز را به رسمیت شناخته و این هنر را داشته که ابزاری را ایجاد کند که آنها را از بقیه تفکیک کند و در یک مسیر مطمئن و قابل رصد و قابل راستیآزمایی به آن پاسخ دهد.
این موضوع باید برای بقیه کارها الگو شود. ما باید ایمان بیاوریم که برخورد قضایی و تعزیراتی دامنه اثرات محدود خود را دارد و باید مکمل یکسری فعالیتها باشد، وقتی کار به صورت ریشهای در اقتصاد کلان حل شود، قطعا آرامش بیشتری خواهیم داشت، دامنه سوءاستفادهها به شدت کم میشود، به این دلیل که نیاز اصلی جواب داده شده و دلیلی ندارد که متقاضی واقعی در بازار غیررسمی بخواهد ورود کند و نیازش را آنجا تامین کند. وقتی فعال اقتصادی مطمئن باشد که نیازش جواب داده میشود، برخوردهای هیجانی نمیکند. شما در بنزین، نان و هر کالایی این موضوع را مشاهده میکنید.
یک اتفاقی که در ماههای اخیر اثرگذار بود، آزادسازی منابع ارزی ما در کشورهای مختلف بوده است، این مسئله چه تاثیری روی بازارها و نرخ ارز داشت؟
یکی از وظایفی که دستگاه دیپلماسی کشور به عهده دارد، این است که آزادسازی منابع ارزی را از طریق ابزارهای مختلف انجام دهد که انجام هم شده است. بالاخره ما در یک جنگ اقتصادی هستیم و این خیلی روشن است. یعنی الان دشمن به دنبال این است که با فشار اقتصادی، برای راههای تنفس کشور مشکل و اخلال ایجاد کند که یک راهکار آنها هم انسداد منابع ارزی است. راه خنثی کردن این است که در مقابل برنامهریزیهایی داشته باشیم که آن منابع را در دسترس قرار دهد و راهها را باز کنیم.
این کار در دولت سیزدهم به خوبی انجام شده و بخش زیادی از منابع در اختیار قرار گرفته است. در نتیجه فعالان اقتصادی هم از آن منتفع میشوند و خود به خود، بازار آرامتری خواهیم داشت.
نظر شما